#توماژ_پارت_102
با لحن دلخوری گفت: با اون طفل معصوم چی کار داری ...... من با پونه....
حرفشو بریدمو توپیدم: کی بهت اجازه داده اسم خواهرمو پشت هم قرقره کنی؟ به چه حقی باهاش در تماسی؟ چه صنمی با خونواده ما داری مرتیکه؟
سکوت عمیقی بینمون حاکم شد و پشیمونی به تموم رگ و پی ام پیچید ولی از موضعم عقب نرفتم مثل یه اتشفشان در حال فوران بودم که داشت از درون اتشم می زد و من بی نصیب نمی ذاشتم هر کسی که اطرافم بود ...... اخ روژان
-چی شده توماژ؟کجایی داداش؟
از لحن ارومش عرق سردی به تنم نشست و حس بدی به دلم چنگ انداخت حقش نبود حق این رفیق نزدیک تر از برادر نبود که باهاش مثل یه دزد ناموس برخورد کنم اونم ارتینی که به حرمت من با این که از دلش خبر داشتم هنوز لب از لب باز نکرده بود
اروم تر از خودش جواب دادم:دارم می رم خونه
romangram.com | @romangram_com