#توماژ_پارت_101

-اره مامان گفت

-نمی خوای بدونی کیه؟

-هر کی بود تا الان برگشته خونش برای من چه فرقی می کنه

-نه دیگه نرفتن داداش ....منتظر جنابعالی هستن

نبض سرم شدیدتر شده بود و احساس می کردم هر لحظه سرم از شدت درد می ترکه ،سنگین تر از قبل قدم هامو دنبال خودم کشیدم و با اخم های درهم گفتم: تو از کجا خبر داری؟

-حس ششمه دیگه

-من یه دماری از حس ششم تو دربیارم که هی نشینه با توی نره خر دل و قلوه بده و مثل بی بی سی خبرای خونه رو مخابره کنه

romangram.com | @romangram_com