#تیام_پارت_96

- پس چی، باید هوای خواهر شوهرشو داشته باشه

وقتی کاوه بیرون رفت ناخواسته به کتایون گفتم:

خوش به حالت که دورُ وَرِت شلوغه.

- هرکسی توی زندگیش یه مشکلی داره، می دونی که من بعد از 8 سال باردار شدم ، ترس از دست دادن این بچه داره دیونم می کنه، آخه دکتر گفته باید مواظب باشم، خونواده فرهاد نوه می خواستن، چقدر می ترسیدم که فرهاد به خواستشون که ازدواج مجدد بود تن بده.

- امیدت به خدا باشه

- توکلم به خداست

از هر دری حرف زدیم، کتایون با خنده گفت:

الان کاوه به خون من تشنست که تو رو دو ساعته اینجا نگه داشتم

- اگه اجازه بدی برم

- خواهش می کنم برو، ببخش اگه با حرفام سرت رو درد اوردم

- این چه حرفیه

romangram.com | @romangram_com