#تیام_پارت_95
دستم رو توی دستش گرفت و گفت:
- نمی دونی تیام، کاوه همش می گه توی این چند ماه از بس خوردی و خوابیدی اندازه دیو شدی، منم همش گریه می کردم تا فرهاد کاوه رو تهدید کرد که دیگه حق نداره بیاد اتاقم
- ان شالله تا ماه دیگه فارغ می شی بعد می تونی رژیم بگیری
با حسرت آه کشید و گفت:
ان شاالله
- می تونم پیشت بمونم؟
- آره، کاوه می تونی بری به کارات برسی تیام فعلاً پیش من میمونه
کاوه به شوخی گفت:
- باشه تیام زود من رو به خواهرم فروختی
کتایون خندید و گفت:
romangram.com | @romangram_com