#تیام_پارت_48

یه جورایی از دستش دلخور بودم منی که همه از زیبایی و خانم بودنم حرف می زدن از نظر پدرش لیاقت عروس شدن خانواده امیدی رو نداشتم، پس غرورم کجا رفته بود؟

رویایی که همیشه فکر می کردم بهترین دوستمه، حالا تغییر رویه داد بود و جبهه مخالف من قرار داشت، البته زیاد ازش دلخور نشدم چون می دونستم به خاطر سیامک اینجوری رفتار کرده بود، نفهمیدم چه طوری خواب رفتم.

هیچ وقت فکر نمی کردم روزی برسه که رابطه دوستیم با رویا خراب بشه، الان خراب نشده ، ولی با خراب شدن هم فرقی نداره چون توی این یک ماه رویا فقط یه بار بهم زنگ زد و بعد از سلام و احوالپرسی کوتاهی گفت:

تیام هنوز که رو حرفت هستی؟

- منظورت چیه؟

- خوب منظورم اینکه اگه رضا دوباره ازت خواست باهاش ازدواج کنی تو جواب منفی بدی

بعد از اینکه یه آه کشید گفت:

بابا هنوز به شدت مخالت می کنه، ازدواج من هم بستگی به ازدواج رضا داره.

ازم ناراحت نشی ولی خوب که فکر می کنم می بینم شما به هم نمی خورید.

متوجه شدم منظورش وضع مالی ماست، یعنی این بهترین دوستم بود که داشت این حرفا رو می زد، نفس کشیدن برام سخت شده بود.

- نترس هنوزم جوابم تغییری نکرده ، رویا نمی دونستم عاقبت دوستی ما این میشه، من مانع خوشبختی تو نمی شم.

romangram.com | @romangram_com