#تیام_پارت_28

در حالی که در خونه رو می بستم رویا گفت: راستی ناقلا کی این تاپو خریدی خیلی بهت میاد.

دوباره معذب شدم که بااین وضع جلوی رضا بودم.با پرخاش به رویا گفتم:

چرا نگفتی رضا باهاته تا اینجوری جلو رضا نرم.

رویا با نیشخندی گفت: توکه نمی دونستی کی پشت دره چرا بدون حجاب درو باز کردی؟

به داخل ساختمون میرفتیم که گفت: میدونی تا حالا بهت نگفتم تیام دوست دارم تو زن داداشم بشی، شما دوتا خیلی بهم میاید. ناراحت که نشدی؟

در حالی که خوشحال بودم رویا این حرفو زده، گفتم:نه خوب تو دوست داری رضا که دوست نداره.

- تو راه داشت در موردت می پرسید می خواست ببینه این چند ماه چی کار می کردی.نمی دونم چرا احساس کردم یه جورایی تو فکرته.

سعی می کردم عادی جواب بدم ولی نمی دونم چقدر موفق بودم

- دیونه نشو فکر نکنم منظوری داشت

- آخه حواسم بود دم در داشت با یه شوقی نگات میکرد

در حالی که قند تو دلم آب می کردم گفتم:مطمئن باش اون چیزی نیست که تو فکر می کنی.

romangram.com | @romangram_com