#تیام_پارت_18
- نمی دونستم اینقدر عجله داری برا ازدواج.
به سختی و با ته صدایی گفتم:
- رضا!
صدای رویا از تو آشپزخونه میومد که میگفت:
رضا چرا یه دفعه اومدی خونه؟
رضا در حالی که به طرفم میومد در جواب رویا گفت:
نقشه هامو جا گذاشتم.
تو چشام نگاه کردوگفت :
- فکر میکردم دوست داری با عشق ازدواج کنی، یه بار از خودت شنیدم که داشتی به رویا می گفتی.
سرمو تا آخرین حد بالا نگه داشتم تا بتونم نگاش کنم و با وقاحت تمام تو چشماش زل زدم و گفتم:
کسی عاشقم نیست که باهاش ازدواج کنم.
romangram.com | @romangram_com