#تیام_پارت_17


- فردا میان خونتون؟

- نه پس فردا. حالا چی کار کنم؟

- شنیدم پسر خوبیه،کارمند بانکه، از لحاظ قیافه هم مشکلی نداره.

- اگه ازش خوشم نیاد جواب رد میدم.

نمی تونستم بگم رویا من برادرتو دوست دارم ونمی تونم به یه مرد دیگه فکر کنم.اگه اون منو دوست نداشته باشه چی؟

یه آن رضا جلوم ظاهر شد، لیوان چایی از دستم سرخوردو افتاد.به خودم اومدمو گفتم: سلام

- ببخش رویاجون از دستم افتاد.

- اشکالی نداره، میرم کهنه بیارم پاکش کنم.

با رفتن رویا به رضا نگاه کردم،چرا وقتی تو چشاش نگاه میکنم قلبم تندتند میزنه.

با صداش به خودم مسلط شدم.


romangram.com | @romangram_com