#تیام_پارت_165


با ناراحتی گفتم:

- تو با مامان حرف میزدی ولی با من نه.

- نمی تونستم که ازت بی خبر بمونم، تو زن منی باید توی جریان کارهات قرار می گرفتم.

گوشش رو کشیدم و گفتم:

بدجنس، ولی من ازت بی خبر بودم.

با محبت روی تخت انداختم و کنارم دراز کشید، پیشونیم رو بوسید و با صدای دورگه ای گفت:

برام سخت بود ازت دور باشم، تو یه مرد نیستی تا ببینی چقدر سخته از زنی که عاشقشی و محرمته دور باشی.

- برای منم سخت بود، بعضی وقتها بهت احتیاج داشتم که تکیه گاهم باشی، وقتی گریم می گرفت اشکام رو پاک کنی و مثل یه مرد کنارم باشی.

کاوه نوازشم کرد و گفت :

جبران می کنم عزیزم.


romangram.com | @romangram_com