#تیام_پارت_166

با بغضی که توی گلوم بود گفتم:

یعنی دیگه بینمون جدایی نمی افته.

کاوه بوسیدم و گفت:

دیگه غصه نخور روزهای سخت گذشته. بهت قول میدم که خوشبختت کنم.

سرم رو روی سینش قرار دادم و گفتم:

همیشه عاشقت می مونم.

کاوه به شوخی گفت:

حالا که پیشت هستم منو ببوس.

منم با ناز گفتم:

اصلاً باید جریمت کنم، اگه مامان نمی خواست بره سوریه تو باهام تماس نمی گرفتی و الان پیشم نبودی.

کاوه من رو بیشتر به خودش فشرد و گفت:

romangram.com | @romangram_com