#تیام_پارت_146
برای شام مامان برامون جیگر کباب کرد و مجبورمون کرد بخوریم. نمی تونستم زیاد بخورم ، فریده گفت:
بیشتر بخور و گرنه عمه حسابت رو می رسه.
- دیگه میل ندارم، اگه زحمتی نیست ببرشون.
صدای زنگ در اومد با تعجب به فریده که داشت بیرون می رفت گفتم:
کی می تونه باشه؟
- نمی دونم.
بیشتر از 20 دقیقه گذشت تا در اتاقم باز شد، وقتی سرم رو از روی کتاب فریده که داشتم از روی بیکاری ورق میزدم بلند کردم، باورم نمی شد کاوه روبرو ایستاده بود، بغضم شکست:
کاوه امدی.
کاوه با حیرت بهم نگاه کرد :
چی کار کردی با خودت؟
وقتی کنارم نشست دستش رو گرفتم:
romangram.com | @romangram_com