#تیام_پارت_145


عمه گفته امشب باید پیشت بخوابم.

با لبخند غمگینی گفتم:

مامان جدی جدی فکر می کنه می خوام خودم رو بکشم.

فریده با خجالت گفت:

می دونم خوشت نمیاد ولی رامین بهم گفت رضا داره عروسی می کنه، حتی رامین هم از کارهای برادرش خجالت می کشه، میگه هیچ وقت فکر نمی کردم برادر بزرگم این کارو رو بکنه.

- برام مهم نیست چی کار می کنه، تنها چیزی که می خوام کاوست.

- این چند روز تماس نگرفته؟

- نه، دوست داشتم کاوه درکم کنه، اگه بهش نمی گفتم این اتفاق ها نمی افتاد می خواستم باهاش رو راست باشم ولی اون چی کار کرد.

- خودت رو ناراحت نکن، درست می شه.

***


romangram.com | @romangram_com