#تیام_پارت_143
چرا این کارو کردی؟ بیا بیرون تا جمعشون کنم .
وقتی دید از پام خون میاد با عجله گفت:
باید بریم بیمارستان.
پام پنج بخیه خورد، دکتر گفت نباید باهاش راه برم، وقتی خونه رسیدیم توی حال نشستم مامان رفت شیشه هارو جمع کنه، از جام بلند شدم تا به اتاقم برم،به پام نگاه کردم و با بغض گفتم:
چرا به فکر نرسید خودم رو بکشم.
یهو مامان جلوم ظاهر شد و زد تو گوشم، با عصبانیت گفت:
اگه این کارو بکنی هیچ وقت نمی بخشمت فهمیدی.
از کشیده مامان گریم گرفت بود، دوباره سر جام نشستم و گریه کردم.
مامان به طرف تلفن رفت و شماره گرفت و با گریه گفت:
سلام
romangram.com | @romangram_com