#تیام_پارت_142

کاوه هنوز ازم دلخوری؟

با صدای خشکی جواب داد:

- من کلاس دارم شب بهت زنگ میزنم.

و تلفن رو قطع کرد، با عصبانیت به تصویرم توی آینه زل زدم، با صدای بلندی به خودم گفتم:

حقته، هرچی سرت میاد حقته اون بی شعور اصلاً لایق دوستش بود که تو چند سال با خیال واهیش دل خوش بودی، چرا نفهمیدی که به یه عوضی دلبسته بودی، برای توجیه به خودم گفتم: مگه من چند سالم بود بچه بودم ولی پشیمونی دیگه سودی نداره.

با عصبانیت آینه رو شکستم، تکه های شیشه روی زمین پخش شد، مامان داد زد:

درو باز کن تیام، این صدای چی بود؟

چند بار در زد ولی من همینطور به آینه شکسته زل زده بودم، مامان جیغ کشید:

تیام

با جیغ مامان به خودم اومدم ، متوجه شیشه زیر پام نشدم و به سمت در رفتم با سوزش پام فهمیدم که شیشه پام رو بریده ولی توجهی نکردم و در رو باز کردم.

مامان بغلم کرد و به تکه های شکسته آینه نگاه کرد و با گریه گفت:

romangram.com | @romangram_com