#تیام_پارت_141


توی مدتی که دخترم خونتون میومد ازش حرکت ناشایستی دیدی؟ کی دیدی حتی جلوی پسرت روسری سرش نباشه، این بود مزد اعتماد من به شما.

فاطمه خانم گفت:

من توی جریان نبودم ولی باهاش حرف میزنم، به خدا شرمندتونم، درسته منم با ازدواجشون به خاطر رویا مخالفت می کردم ولی هرگز نمی خواستم به تیام تهمتی زده بشه.

و بعد بلند شد که بره، قبل از اینکه از در حیاط بیرون بره، گفتم:

اگه زندگیم از هم بپاشه نفرینش می کنم.

فاطمه خانم در حالی که از حرفم ناراحت شده بود بهم نگاه کرد ولی چیزی نگفت و از خونه بیرون رفت.

بعد از رفتن فاطمه خانم به خودم جرات دادم و شماره کاوه رو گرفتم.

صدای جدیش رو شنیدم:

بله.

دلم برای شنیدن صداش تنگ شده بود، به آرومی گفتم:


romangram.com | @romangram_com