#تیام_پارت_12
- بیاین سوار شین
- من نمیام سمانه تو برو
- زشته خجالت بکش
سوار شدم و زیر لب سلام کردم سعید برگشت باهام سلام کرد ولی رضا زیر لب جواب داد. سمانه به سعید گفت:
- راه دوری نبود خودمون پیاده میرفتیم.
- داشتیم رد میشدیم گفتیم شمارو هم برسونیم .
تو مسیر اول اونا پیاده شدن، چند متر جلوتر گفتم:
ممنون پیاده میشم.
ولی رضا به راهش ادامه دادو گفت: میرسونمت.
و قتی می خواستم پیاده بشم ازش تشکر کردم می خواست یه چیزی بگه ولی نمی تونست.
لحظه آخر گفت: صبرکن،این پسره همیشه مزاحمت میشده؟
romangram.com | @romangram_com