#تیام_پارت_115
وقتی کاوه می خواست بره برام سخت بود بعد از یه هفته ازش جدا بشم، با گریه بغلش رفتم ، کاوه با خنده گفت:
اگه برات سخته بیا باهم برگردیم دیگه عروسی هم نمی خواد بگیریم.
- یعنی برای تو سخت نیست؟
- برای منم سخته عزیزم، مواظب خودت باش.
- تو هم همینطور.
لحظه آخر بوسیدمش و گفتم:
دلم برات تنگ می شه.
کاوه وقتی تهران رسید بهم زنگ زد که سلامت رسیده، شب وقتی از بی خوابی از این پهلو به اون پهلو شدم با خودم فکر کردم که من بهترین انتخاب رو کردم کاوه از هر جهت مرد ایده آلی بود و می تونست منو خوشبخت کنه، کاوه از خطای من گذشته بود و اونقدر مهربون بود که من رفته رفته شیفتش شدم، از خدا خواستم کاوه همیشه صحیح و سلامت باشه، با صدای پیامک موبایلم از فکر بیرون اومدم. پیام از طرف کاوه بود:
سلام گلم، دلم می خواست الان پیشم بودی، از راه دور می بوسمت عزیزم.
منم در جواب نوشتم:
romangram.com | @romangram_com