#تیام_پارت_109


- مگه برات مهمه

- چرا همش فکر می کنی برام مهم نیستی، چه طوری باید بهت ثابت کنم که به جز تو به کسی فکر نمی کنم.

چیزی نگفت و بعد رفت تا حساب کنه وقتی توی ماشین نشستیم به کسی زنگ زد و گفت که به احتمال زیاد فردا صبح نمی تونه بیاد .

صدای زنونه ای توی ماشین پیچید:

چرا کاوه؟

- نمی تونم بیام کار دارم از طرف من به مدیریت کلاسها بگو کلاسهای صبح من رو لغو کنه.

- باشه ، اگه کمکی از دست من بر میاد بگو.

- نه ممنون، کاری نداری.

- نه، خدافظ

اگه می تونستم سرش داد می کشیدم که با کی حرف میزدی، نمی تونستم چیزی نگم:


romangram.com | @romangram_com