#تیام_پارت_102

صدای موبایلم باعث شد که یه نفس راحتی بکشم، شماره کاوه بود:

- بله

- سلا خانمم حالت خوبه؟

- سلام خوبم، خواستم بهت زنگ بزنم ولی ترسیدم بد موقع باشه و توی کلاس باشی.

- آره کلاس بودم، اونجا که ناراحت نیستی؟

- نه

- شب ساعت 8 آماده شو که بیام دنبالت بریم بیرون

- باشه

- کاری نداری؟

- نه خدافظ.

وقتی گوشیم رو روی میز گذاشتم کیوان با حالتی که نشون می داد که از چیزی ناراحته گفت:

romangram.com | @romangram_com