#طلسم_ابدی_(جلد_دوم)_پارت_35
_اون از ما متنفره....یا....حداقل از تو هست!چرا باید بهمون کمک کنه؟!
_کیت.....بیخیال!اون فقط یه کابوس بوده!همین!!
_نه ایان!یه کابوس نه!یه واقعیت که توی خواب بهم الهام شده!اون چیزایی که من توی خواب دیدم عین حقیقت بودن!و الیزابت....اون یه جادوگره!روح اون
میتونه آزادانه هر جایی بره.....افسانه ها میگن که روح جادوگر ها طلسم شدست و پس از مرگ روی زمین محبوس میشن....
_اونا فقط یه مشت افسانه چرت و پرتن کیت!هیچکدوم حقیقت ندارن....
کیت با طعنه به سرتاپای ایان اشاره کرد و گفت:
_آره کاملا حق با توا !!!
ایان به نشانه ی تسلیم دست هایش را بالا آورد و گفت:
_خیله خب....خیله خب!!!درسته...ولی.....چرا این حرفا رو میزنی؟!میخوای چی بگی؟
romangram.com | @romangram_com