#طلسم_ابدی_(جلد_دوم)_پارت_151
کیت دلش نمیخواست به مادرش دروغ بگوید ولی مجبوربود
النا گفت:
_پس هرچها نفرمون اینجا میمونیم و تعطیلاتو باهم میگذرونیم....
کیت گفت:
_مامان!جک این سفرو برای شما تدارک دیده!!!
جک گفت:
_ولی کیت!من چهارتا بلیط خریدم!
کیت لبخند زد:
_خوب ساندرا میتونه بجای من باهاتون بیاد!
romangram.com | @romangram_com