#طلسم_ابدی_(جلد_دوم)_پارت_140

فرانک با لبخند به سرش اشاره کرد و گفت:

_چون بقیه اش اینجاست!

فرانک این را گفت و به سرش اشاره کرد:

برایان کتابچه را بست و منتظر ماند....

_من بعد ازینکه تبدیل شدم فهمیدم نور افتاب ما رو میسوزونه!یعنی اون حساسیت جزئی به سمی کشنده تبدیل شد!و همچنین فهمیدم چوب

میتونه بدنمون رو از هم شکاف بده و نابودمون کنه!و اتش!

برایان چشم هایش را چرخاند...

_خوب؟!اینارو که هر کسی میدونه فرانک!

فرانک بدون توجه به برایان ادامه داد:


romangram.com | @romangram_com