#طلسم_ابدی_(جلد_اول)_پارت_89
کوین سرش را تکان داد و گفت:
_تو تاحالا کدوم بیماری رو دیدی که باعث رشد غیر عادی مو روی بدن بشه؟!!
ساندرا شانه هایش را بالا انداخت و هردو به فکر فرو رفتند....
***
جیک تلفن را برداشت و با کیت تماس گرفت.....بعد از چند بوق کوتاه صدای کیت روی پیغام گیر پخش شد:
_سلام...با تلفن کیت تماس گرفتید....لطفا پیغامتونو بذارید بعدا باهاتون تماس میگیرم.....
جیک با صدای گرفته ای زمزمه کرد:
_کیت...منم....خواهش میکنم جواب بده...یک هفته است غیبت زده دختر!دارم دیوونه میشم!
جیک تماس را قطع کرد و اشکش سرازیر شد...با خود فکر کرد:
حتما موضوعو فهمیده.....باید زودتر از اینا بهش میگفتم!
فصل سی ام_حسادت
فیونا با عصبانیت طول اتاق را میپیمود......بارها آن مسیر کوتاه را طی کرده بود....منتظر بود تا ایان از شکار بازگردد....صدایی آمد...در با صدای اعصاب خورد کنی باز شد و ایان داخل آمد...از دیدن فیونا در آن حالت جا خورد.....فیونا در یک چشم بهم زدن خود را به ایان رساند و او را محکم به دیوار کوبید و انگشتان بلندش را دور گردن او حلقه کرد....ایان با بی اعتنایی فیونا را روی زمین پرت کرد و بطرف بار کوچکش رفت...
romangram.com | @romangram_com