#طلسم_ابدی_(جلد_اول)_پارت_8

باورش نمیشد!دختری که به خوش هیکل ترین دختر مدرسه مشهور بود،اسکارلت اوهارای آن زمان به دختری بدهیکل و کمی چاق تبدیل شده بود!بی دلیل نبود که نمیتوانست وزن بدنش را روی یک پا نگه دارد!

بطرف کشوی لباس هایش رفت...تیشرت و شلوار ورزشی برداشت و پوشید...

درحالی که حوله ای روی شانه اش انداخته بود و مسواک میزد از پله ها پایین آمد...مادر و برادرش با تعجب به او خیره شدند....کیت با دهانی پر از کف گفت:

_چیه؟!اولین باره که منو میبینین؟

کوین جلو آمد و موهای بافته شده ی کیت را کشید و گفت:

_نه عزیزم!ولی اولین باره که این کیتِ پر انرژی رو میبینیم!

کیت دست های برادر کوچکترش را از موهایش جدا کرد و گفت:

_برو کنار!

بطرف سینک ظرف شویی رفت و کف های داخل دهانش را درون آن تف کرد....

مادرش فریاد زد:

_چند بار بگم وقتی مسواک میزنین این تو تف نکنین؟!اینجا ظرف شوییه....توالت که نیست!!!

کیت دهانش را با حوله خشک کرد و به کوین گفت:


romangram.com | @romangram_com