#طلسم_ابدی_(جلد_اول)_پارت_6
فردای آنروز تیتر اول صفحه ی حوادث همه ی روزنامه ها یک چیز بود:
روز گذشته ایان رابرت،18ساله به طرز عجیبی ناپدید شد!
ناپدید شدن ناگهانی و عجیب ایان بحث داغ تمام دانش آموزان سال آخری دبیرستان شده بود!
کیت پس از بازجویی های عذاب آور و طاقت فرسای پلیس با دلی افسرده و وحشتزده روی لبه ی سنگی باغچه نشسته بود!
شب گذشته را به یاد آورد:
«_ایان؟ایان کجایی؟
باوحشت بطرف در شیشه ای حیاط دوید....چراغ های اطراف استخر خاموش بود....جیغ کشید:
_ایان!!!!
صدای فریاد درد آلود ایان از انتهای درخت ها بگوش میرسید...
بار دیگر فریاد زد:
_ایان....ایان!
بدون فکر کردن به خطری که تهدیدش میکرد بطرف صدا دوید...مرتب نام ایان را فریاد میکشید و باوجود اینکه اشک هایش دیدن در آن شب تاریک را سخت میکرد نا امید نمیشد و میان خاک و ریشه های خشک گیاهان میدوید...
romangram.com | @romangram_com