#طلسم_ابدی_(جلد_اول)_پارت_33

_حتما این هم یکی از همان توهم های مسخره است!

صدا بار دیگر از مقابلش گفت:

_نه عزیزم،توهم نیست!حقیقته!من وجود دارم کیت!

کیت به سایه ای که مقابلش ایستاده بود چشم دوخت....قلبش چون پرنده ای وحشی خود را به قفسه ی سینه اش میکوبید،با خود فکر کرد :

هر لحظه ممکن است سینه اش شکافته شود و قلب کوچکش بیرون بپرد....

لحظه ای به جیک فکر کرد....در قلبش احساس آرامش و عشق نفوذ کرد....حالا قلبش نسبت به قبل آرام تر شده بود...در دلش گفت:

_دوستت دارم جیک....برای همیشه!

صدای آشنا خندید....صدای خنده اش بر تمام اندام کیت رعشه انداخت....

زمزمه کرد:

_یه موقعی هم عاشق من بودی!حتی بیشتر از جیک!!






romangram.com | @romangram_com