#طلسم_ابدی_(جلد_اول)_پارت_21

_ایان؟

سرش را تکان داد و دستش را روی موهای خیسش کشید:

_حتما دیوانه شدم!!!

سریع برس را برداشت و از حمام بیرون آمد....

صدای تلفن همراه کیت فضای اتاقش را در بر گرفت،خانه خلوت و ساکت بود...

کیت درحالی که لباس میپوشید جواب داد:

_الو؟

هیچ صدایی از آنطرف خط بگوش نمیرسید....احساس کرد بدنش منجمد شده....خاطره ی آن شب وحشتناک بار دیگر تداعی شد!

دستش را روی دکمه ی قرمز رنگ گذاشت ولی قبل از آنکه آنرا فشار دهد صدای جیک از آنطرف خط بگوش رسید:

_الو؟الو.....کیت؟

کیت با صدایی گرفته و لرزان گفت:

_جیک!منو ترسوندی!چرا حرف نمیزدی؟


romangram.com | @romangram_com