#طلسم_ابدی_(جلد_اول)_پارت_2

_راستشو بگو!اینو از کجا خریدی؟بسته اش رو کجا قایم کردی؟

کِیت خندید و با اخمی ساختگی گفت:

_هی....اینو خودم درست کردم ایان!!!

صدای تلفن هردوی آنها را از جا پراند...کِیت در حال لیسیدن انگشت های کوچک و سفید رنگش بطرف تلفن رفت

_الو؟

هیچ صدایی از پشت خط بگوش نمیرسید...

_الو؟صدامو میشنوی؟

و باز هم هیچ چیز....کِیت تلفن را قطع کرد و شانه هایش را بالا انداخت و دوباره با لبخند بطرف ایان رفت....

_کی بود؟!

کِیت سرش را تکان داد...

_حتما شماره رو اشتباه گرفته بود!

هنوز چنگال را در اسپاگتی فرو نکرده بود که بار دیگر صدای تلفن در فضای خالی خانه پیچید...


romangram.com | @romangram_com