#طلسم_ابدی_(جلد_اول)_پارت_105
ماریا با خود فکر کرد:
دختر بدکاره ی احمق!!!
ایزابل در حالی که سرش را روی شانه ی سرد داگلاس گذاشته بود با تعجب پرسید:
_داگلاس؟اون زن کیه که اینطوری بهمون خیره شده؟!!!
داگلاس به ماریا نگاه کرد و لبخند مرموزی به لب آورد....کمر ایزابل را فشار داد و گفت:
_من پسر معروف و جذابی هستم ایزابلِ عزیزم!!!!
ایزابل خندید....با خود فکر کرد:
درسته تو جدا جذابی!اما برای من با بقیه فرقی نداری!!!
romangram.com | @romangram_com