#طلسم_شدگان_پارت_15


نگاه بد یزدان مهر یادم اورد من کجام و اون کجا ؟سر به زیر انداختم چقدر زود فراموش کردم قرار بود متشخص باشم .

-معذرت میخوام فکر کنم بهتره دنبال کار جای دیگه ای باشم.

چشمام و بستم خدایا...

حرفهای بابا تو گوشم تکرار و تکرار میشد :

-رامش خواهش میکنم عید امسال قراره بریم خونه قدسی دلم نمیخواد دخترم ضعیف به نظرم برسه به خاطر باباتم که شده سعی کن درست رفتار کنی به خاطر منم که شده تو این کار سعی کن دقت لازم و به کار بگیر ، اگه همه ی مردم دهمون بفهمن دختر م مدرک دانشگاهیشو گرفته و الانم شاغله میفهمن از هر جهت برازنده س ...

سری تکان دادم چه اشتباهی کردم این حرف وزدم خدایا تو که خودت میدونی با اون سابقه ی کار وحشتناکی که من دارم هیچوقت نمیتونم کاری پیدا کنم یه کار میخوام فقط تا عید بعدش دیگه مهم نیست...لعنت به دهانی که بی موقع بازشه .

-الوند سفارشای مادرتو که فراموش نکردی ؟

سعید تذکر ارامی داد و من فکرم رفت به ارتباط بین خانم یزدان مهر و ما .

-از کدوم دانشگاه مدرک گرفتید ؟

مدرک تحصیلی ام جلوی چشماش بود و با اینحال سوال میپرسید . غیرمستقیم یا مستقیم از حرفم گذشت کرده بود .

-دانشگاه فنی .

-پس فنی و حرفه ای خوندید ؟

-اره .

-معدل ؟

احساس میکنم دارم بازجویی میشم : فکر کنم یه نگاه به مدرک روبه روتون بندازید .

-اگه میخواین اینجا کار کنید باید حواستون و کاملاً جمع کنید کمک حسابدار قبلی یه شخص منظم و تابع قوانین بود واخلاق خیلی مهمه .

تذکر دو پهلویی داد وباز از ذهن من گذشت چرا حسابدار قبلی حالا نیست ؟

-میتونید کارتون و شروع کنید.


romangram.com | @romangram_com