#طلسم_شدگان_پارت_13


گیج سرم و چرخوندم تا کسی رو ببینم،

نگاهم به قسمت سمت راست افتاد که پله هابی قرار داده بودند،با خوشحالی راه پله ها روپیش گرفتم،بعد از رسیدن به طبقه ی دوم و مواجهه با دربی بسته،به سمت طبقه ی سوم حرکت کردم،توی راهروی طبقه ی سوم ایستادم تا نفسم جا بیاد،نگاهی به داخل اتاق انداختم و وارد شدم،چند نفری در حال گذر بودند،با دیدن زنی که روی صندلی و پشت میزنشسته و در حال یادداشت کردن مطالبی بود،حدس زدم ممکنه اون شخص منشی کارخونه باشه ،جلوتر رفتم:سلام،خسته نباشید.

سرشو بالا اورد و لبخند خشکی زد:سلام عزیزم،کاری داشتید.

-من واسه کار تو بخش حسابداری اومدم نمیدونم در جریانید یا نه؟

اینبار لبخندش صمیمانه تر شد:اُه..بله،باید با اقای بابایی صحبت کنید.

-اقای بابایی؟

-مدیر بخش حسابداری،انتهای راهرو سمت چپ،روی اتاقشون نوشته واحد حسابداری .

تشکر کردم و به سمت مسیری که گفته بود به راه افتادم،با دیدن واحد حسابداری توقف کردم و بعد از کشیدن نفس راحتی چند ضربه به در زدم و دست بردم سمت دستگیره ی در،این چند روزه که دنبال کهر بودم سعی کردم متشخص به نظر بیام و فکر کرذم امروز باید از همیشه متشخص تر باشم ،روبه روی اتاق مردی پشت میز قرار گرفته بود،صورتش و داخل مانیتور کرده بود و چهره اش مشخص نبود،سمت راست میز دومیز دیگه و سمت چپم یه میز دیگه قرار داشت،مردی که روی میزسمت چپ قرار داشت.با دیدنم سلام کرد و صدای سلام اون باعث شد مرد روبه روم چشم از مانیتور کامپیوتر برداره و بهم نگاه کنه:بفرمایید.

- زمانی هستم،برای بخش حسابداری استخدام شدم.

هردو مرد به نشانه ی احترام از جا بلند شدند،مرد روبه رویی شروع به معرفی خودش کرد؟آرش بابایی هستم مدیر حسابداری.

اشاره ای به مردی که سمت چپش قرارداشت کرد:ایشونم مجید مردای معاونم.

مرادی ابراز خوشبختی کرد، بابایی و مجیدی هردو میانسال بودند و ظاهر موجهی داشتند و این خیال منو تا حدی راحت میکرد.

-بفرمایید خانم زمانی میز کاری شما اینه.

بابایی به یکی از دو میزی که در سمت راستش قرار داشت اشاره کرد و من ضمن تشکر روی میز نشستم.

-خب خانم زمانی کار با کامپیوتر و که بلدین؟

-بله،میدونم.

-خیلی خب،کمک حسابدار قبلی خیلی منظم بودن ایشون یه دفتر راهنما توی صفحه ی اصلی سیستم واسه کل حسابها درست کردن،توی اون دفتر راهنما نوشتن حسابهای هر بخش با چه عنوان و توی کدوم درایو کامپیوتر ثبت شده.

کمک حسابدار قبلی ؟! چرا کمک حسابدار قبلی این شغل و از دست داده ؟ دل دل کردم برای سوال پرسیدن اما زود پشیمان شدم .


romangram.com | @romangram_com