#تولد_نفرین_ها_پارت_9


اسنو:به این نتیجه رسیدم که اگه دوتامون تو اتاقت بالا بودیم بیشتر بهمون خوش میگذشت

_اوهوم

یه لحضه به فکر فرو رفتم

_میگم اسنو الان به نظرت میشه یواشکی رفت بیرون؟

اسنو:اگه میخوای مامانت بکشتت برو

_اه دلم برای گین(GIN) تنگ شده

اسنو:اون الان تو خونشه

سارا:کیارا؟

برگشتم سمت سارا

_هوم؟

سارا:مامان یه ساعته داره صدات میزنه

تازه متوجه نگاه های همه به خودم شدم با یه لبخند کج بلند شدم ورفتم سمت اشپز خونه

romangram.com | @romangram_com