#تولد_نفرین_ها_پارت_55
_اینجا جای دعوا نیست
برگشتم سمت کسی که این حرفو زده بود اون پسر مشکیه بود که emoبود چشمای طوسیش برق میزد کیمیا دوید سمتم
کیمیا:خوبی کیارا؟
پسره برگشت سمتم با تعجب خاصی نگام میکرد انگشتم درد گرفت دستمو اوردم بالا عنکبوت قرمز شده بود خوب به دورتادور سالن نگاه کردم متوجه یه نفر شدم که از پشت بقیه بچه ها بدجوری زیر نظرم گرفته یه پسر موبور بود تا نگاه منو به خودش دید سریع دور شد
کیمیا:کیارا؟کیارا؟
_هان؟...اره اره من خوبم
با کمک کیمیا از ساختمون زدیم بیرون ورفتیم سمت محوطه وروی نیمک نشستیم همه ماجرا رو براش گفتم مشتشو کوبید کف اون یکی دستش
کیمیا:حقش بود خوب کردی
خندیدم
کیمیا:باید محکم تر میزدی...ولی از حرکت اون پسره هم حال کردم خیلی باحال بود دیدی لحجه داشت یواشکی از دخترای که زیر نظرش گرفتن فهمیدم اهل اینطرفا نیست
_یعنی ایرانی نیست؟
کیمیا:نه...رومانیایی هست ولی مادرش ایرانیه
romangram.com | @romangram_com