#تولد_نفرین_ها_پارت_37
اسنو رو برداشتم وبه سمت اتاقم رفتم پنجره رو باز کردم از نرده بودن رفتم پایین یه پله دیگه مونده بود پام برسه به زمین
گین:چیزی شده؟
نرده بون رو ول کردم با پشت افتادم رو زمین
_ایییییی
گین روبه روم زانو زد ودستشو به سمتم دراز کرد
گین:خوبی؟
محکم زدم تو بازوش
_این چه طرزشه؟
دستشو گرفتم وبلند شدم
گین:صداتون بلند بود
_پس شنیدی نه؟
گین:ای...نظر خودت چیه؟
romangram.com | @romangram_com