#طنین_پارت_89


-نمی دونم. اصلاً نمی تونم بهت زمان بدم.

-خب اگر مثلاً بعد از شیش ماه یا یک سال برگردی بگی جوابت منفیه، اون وقت تکلیف چیه؟

خنده ام گرفت. چه تکلیفی؟ چرا این سوال ها را همان هفته گذشته نپرسید؟

-خب بله، ممکنه این اتفاق هم بیفته. اصل آشنایی هم برای همینه دیگه! که اگر با هم به تفاهم نرسیم بدون مشکلی از هم جدا بشیم.

-ولی من می خوام زودتر با هم ازدواج کنیم. تصمیم و نظر من این وسط چقدر اهمیت داره؟

در جلد منطقی و مجاب کننده ام فرو می روم. انگار باید همان نیکوی شرکت شوم.

-اون قدر نقش داری که همین الان می تونی این قضیه رو کنسل کنی. کسی هم بهت ایراد نمی گیره.

اخم می کند. عصبانی است. سکوت می کنم. می خواهم به او فرصت دهم.

قبل از این که جوابی بدهد، جاوید و نوید وارد سالن می شوند و به طرف ما می آیند. نگاه کارن که به نوید با آن لبخند مهربانش می افتد دستش مشت می شود و به من نگاه می کند.

-باشه! قبول! طبق خواسته تو جلو می ریم.

romangram.com | @romangram_com