#طنین_پارت_60


-اگه الان بهت این حرف ها رو زدم برای این که جلوی اشتباه رو زودتر بگیرم قبل از این که به کارن علاقمند بشی و دیگه به حرف های من توجه نکنی.

نگاهی به جو گندمی شقیقه هایش کردم. به نگاه غمگین و آرام مرد روبه رویم!

-چطور باید باهاش برخورد کنم؟

لبخندش مهربان بود و حمایت گرانه.

-نمی دونم! ولی فکر کن کارن هم یه آدمه مثل بقیه آدم های دور و برت. مثل کاوه یا حسین یا مهرداد.

تقه ای به در خورد. هر دو به در نگاه کردیم. کسی در را باز نکرد. دوباره صدای تقه ای که به در می خورد.

-نیکو جان! نویدم! میشه بیام تو؟

تا به حال نوید به اتاقم نیامده بود. به جای من جاوید جواب داد.

-بیا تو نوید.

نوید در را باز کرد. با هر دو نفرمان احوالپرسی گرمی کرد. کم کم داشتم به خوب بودن نوید عادت می کردم. صدای جغد آرام آرام محو می شد!

romangram.com | @romangram_com