#طنین_پارت_43


دستم به گوشی که می خورد تازه یادم می افتد خاموشش کرده بودم. تلفن را که روشن می کنم. چند پیام پشت سر هم می رسد. همه پیام ها از یک شماره و ناشناس هستند. اولی را باز می کنم.

-چرا گوشیت خاموشه؟ کی بیام دنبالت؟ آدرس شرکت رو برام بفرست.

بقیه پیام ها هم همین مضمون را دارند. لحن پیام های آخر، دیگر عصبانی است. گویا کارن است. تا شماره اش را ذخیره کنم گوشی زنگ می خورد. همان شماره! همین که تلفن را جواب می دهم صدای عصبانی از آن سوی خط به گوش می رسد.

-کجایی خانوم؟ چرا گوشیت خاموشه؟ حالت خوبه؟

فکر کردم هنوز برای صمیمی شدن با کارن زود است. نباید عجله کنم.

-سلام. حالتون خوبه؟ خوبم. ممنون.

نباید برای آن همه عصبانیت توضیحی بدهم؟

-یه وضعیت فوری پیش اومده بود گوشیم رو خاموش کرده بودم. ببخشید.

-آخه عزیز دلم، نمی گی دل کارن بیچاره هزار راه میره؟ نباید یه خبر بدی؟ چه وضعیت ویژه ای؟

و فکر کردم که هنوز چقدر نامأنوسم به این لحن حرف زدن! هر چند نگران شدن کارن خوب بود؛ حس مهم بودن می داد.

romangram.com | @romangram_com