#طنین_پارت_24
-خوبه حالا! ببین چجوری به ماشینش نگاه می کنه. بشین بریم بابا! هوا داره گرم میشه.
با لذت استارت زدم. پدال ها را با لذت می فشردم بدون این که کسی به من بگوید لیاقت رانندگی کردن ندارم. کسی جرأت ندارد به من توهین کند.
-دیشب خواب بودی. با بابا و مامان حرف زدیم. اون ها هم موافق این هستن که فعلاً حرف نامزدی و ازدواج نباشه. البته بابا خیلی موافق نبود ولی خب در نهایت قبول کرد.
-...
-انگار خیلی هم برات مهم نیست؟
-چرا! چرا مهم هست. مرسی که به فکرم بودی.
جاوید از آشفتگی های من چه می دانست؟ جاوید از دیروز من که انگار تا تمام خاطرات بد عمرم را دوره نمی کردم تمام نمی شد چه می دانست؟ جاوید از رقص عروسک ها و صدای جغد چه می دانست؟ حتی از سایه پشت دیوار هم چیزی نمی دانست.
-نظرت راجع به نوید چیه؟
به خودم آمدم. تازه از دنیای هراس های گذشته فاصله گرفته بودم ولی انگار این ترس باید همچنان در دلم بماند.
-نوید؟ چه نظری باید داشته باشم؟
romangram.com | @romangram_com