#طنین_پارت_172


-مشخصات سرور رو دارین من نگاه کنم؟ مثل اسم کاربری و رمز و این اطلاعات؟

-خب آره دارم ولی جایی نوشتم که الان همراهم نیست. مهندس حمیدی هم این مشخصات رو داره.

-خب الان که مهندس حمیدی نیستن.

همتی بدون این که جواب دیگری به من بدهد سریع از اتاق خارج می شود. چند دقیقه بعد تلفن داخلی زنگ می خورد. سلوک است که می گوید به دفتر شایسته بروم. کسی در اتاق نیست. به دفتر شایسته می روم. همتی با چهره عصبانی روی صندلی نشسته و مشغول حرف زدن است. قبل از این که وارد شوم هم صدایش را می شنوم.

-آقای مهندس این طوری که نمی شه. مگه مسئول نگهداری سرورها بچه های شبکه نیستن؟ چرا پیگیری نمی کنن که مشکل حل بشه. این جوری که نمی شه همیشه این سرور مشکل داشته باشه و کسی هم جواب نده.

وارد اتاق می شوم. شایسته به من نگاه می کند. سلام می کنم. سر تکان می دهد و جوابم را می دهد. دیگر برایم عادی شده شایسته برای کسی از جا بلند نشود.

-خانوم مهندس! جریان این سرورها چیه؟

نمی دانم باید چه بگویم. اگر بگویم حمیدی هیچ اطلاعاتی از شبکه و سرورها در اختیارم قرار نداده شبیه زیرآب زنی است و من از این کار متنفرم.

-خب باید بررسی کنم. الان هم مهندس حمیدی نبودن پسورد سرور رو ازشون بگیرم. به خانوم مهندس هم گفتن پسورد بدن بررسی کنم گویا پسورد همراهشون نبود.

شایسته نگاه دقیقی به همتی می اندازد. بعد روی کاغذ چیزی می نویسد و به من می دهد.

romangram.com | @romangram_com