#طنین_پارت_170
-روز اول کاری تو سازمان جدید خوب بود؟
نمی دانم چه بگویم! خوب بود؟ مطمئناً خوب نبود ولی انگار امید من برای بهبود دیگر زیاد نیست. با آن همه کارشناس که احساس مسئولیت نداشتند و رییسِ مغرورِ نچسب چه می توان کرد؟
-نمی دونم. هنوز برای قضاوت زوده.
جاوید و مامان هر دو لبخند می زنند و تأیید می کنند. فکرم خیلی مشغول امروز شده. جاوید از اتاقش داد می زند:
-نیکو! موبایلت خودش رو کشت جواب بده.
بلند می شوم و به اتاقم می روم. روی کنسول کنار تختم موبایل را می گیرم. اسم کارن روی گوشی می افتد. اگر زنگ نمی زد تعجب می کردم. لبخند روی لبم می آید.
-سلام بر مرد تنهای شب! تو کار و زندگی نداری دم به ساعت زنگ می زنی به دختر مردم؟
-محض اطلاع شما این دختر مردم قراره بشه تاج سر من! چه کاری مهم تر از تاج سرم؟
می خندم. برعکس دفعه های قبل جبهه نمی گیرم که شاید ازدواجی در پیش نباشد. خودم که خوب می دانم جوابم به کارن مثبت است. فقط دلم می خواهد کمی بیشتر جواب دادن را طولانی کنم.
-خب امرتون؟
romangram.com | @romangram_com