#طنین_پارت_139


-خب به نظرم اولویت رو بگذارید برای سایت. هر چه زودتر! هزینه هاش رو هم تقبل می کنیم. طرح ها رو بگذارید بخونم. بعد نظرم رو راجع بهش میگم.

خوشحال می شوم. انتظار این همراهی را ندارم. انتظار مقاومت بیشتری دارم. پوشه ها را روی میز مقابلم قرار می دهم و بلند می شوم. تشکر می کنم و خارج می شوم. مهندس فخوری را می بینم. سلام می کنم. لبخند می زند.

-سلام خانوم مهندس! حالتون خوبه؟ اوضاع خوبه؟ مشکلی که ندارید؟

-بله. ممنون! خدا رو شکر.

و فکر می کنم به جز این که یک هفته حتی میز و صندلی نداشتم. کامپیوترم تازه خریداری شده و اینترنت ندارم مشکل دیگری نیست!

دوباره این سوال در ذهنم تداعی می شود که دو مهندس در اتاق کارگزینی چه می کنند؟ وارد اتاقم می شوم. خانم صبوری و خانم افراشته هر دو در اتاق هستند و به نظر بیکار می رسند. بهتر است از این دو نفر بپرسم. رو می کنم به آن دو.

-یه سوال؟ مهندس فخوری و مهندس احمدی رشتشون چیه؟

خانم صبوری که همیشه در صحبت کردن پیش قدم است لبخندی می زند.

-فکر کنم فخوری مدیریت خونده. احمدی هم یا دیپلم داره یا فوق دیپلم. رشتش رو نمی دونم. چطور؟

-خب پس چرا بهشون میگن مهندس؟

romangram.com | @romangram_com