#طنین_پارت_138
از سکوت اتاق لذت می برم. زمان دارم تا طرح هایم را بنویسم با جزییات. طرح نوشتن را دوست دارم هر چند کار بسیار سخت و زمان گیری است. دیروز بعد از یک هفته میز و صندلی و کامپیوترم را آورده اند. تازه دارم به معنی کار زیاد کامپیوتری پی می برم. یک روز صدایم می کنند که رمز عبورمان خراب شده. می بینم دکمه عدد کامپیوترشان خاموش بوده. یک روز اعلام می کنند چاپگرشان خراب شده. می بینم چاپگرشان خاموش است یا کاغذ ندارد. به رییس پیشنهاد کلاس آموزشی برای همکاران را دادم. هر روز پنج نفر را با هزار زحمت در یک جلسه چهل دقیقه ای جمع می کنم تا اصول مقدماتی مثل خاموش و روشن کردن را به ایشان یاد بدهم. رییس تا حالا حاضر نشده در کلاس شرکت کند. می گوید نیاز به آموزش ندارد اما یک روز که در اتاقش بودم و دیدم که برای خاموش کردن کامپیوتر پریز برق آن را کشید عمق دانشش را فهمیدم! پیشنهاد دادم برای او و معاون اداره به صورت جداگانه کلاس آموزشی بگذارم. خوشبختانه قبول کردند. برنامه فشرده ای را برای خودم آماده کردم. بین برنامه کاری من جایی برای صحبت با همکاران یا غیبت و مرخصی های روزانه برای خرید وجود ندارد. هر روز نیم ساعت اول صبح کمی کتاب های سخت افزار را مطالعه می کنم. بعد پمفلت آموزشی طراحی می کنم. بین کار هم اگر موردی پیش بیاید انجام می دهم. بعد هم طرح بهینه سازی شبکه و ایجاد اتوماسیون مکاتبات اداری و پورتال خدمات را به موازات هم می نویسم. هم اتاقی های خوبی دارم. سعی می کنند هوای مرا داشته باشند. امروز وقت گرفته ام با رییس راجع به طرح ها صحبت کنم. هیچ شرح وظیفه مدونی راجع به کارم وجود ندارد. با توجه به این که آقای صالحی دانش کامپیوتری بسیار کمی دارد امید زیادی ندارم موافقت کند. آقای افتخاری تماس می گیرد و می گوید برای جلسه با رییس بروم. به اتاق رییس می روم. پشت میزش نشسته و دکمه پیراهنش هنوز تا بالا بسته شده. مثل بقیه مسئولین اداره! سلام می کنم. مثل همیشه از جا بلند می شود و تعارف می کند بنشینم و فکر می کنم اگر برای ورود هر فردی از جایش بلند شود در روز چند بار مجبور است از جا بلند شود؟ به هر حال مرد بسیار مودبی است.
-سلام خانوم مهندس! حالتون خوبه؟ من درخدمتتونم.
می نشینم و سعی می کنم راهی پیدا کنم که این مرد را قانع کنم تا برای طرح های پورتال، بودجه و امکانات در اختیارم بگذارد. برای راه اندازی تا حد امکان همه چیز را با قیمت پایین دیده بودم و البته شرایط را برای ارتقاء در آینده در نظر گرفته بودم.
-راستش من چند تا طرح داشتم. نمی دونم چقدر امکان پذیر هست که اجرا بشه. از نظر فنی من همه جوانبش رو بررسی کردم ولی نمی دونم از نظر مالی و اداری چقدر امکان پیاده سازی داره؟
مکث می کنم تا تأثیر کلماتم را بسنجم. نگاهش مشتاق شده. خلاصه ای از سه طرحم را روی میز قرار می دهم. فکر می کنم از همه واجب تر اتوماسیون مکاتبات باشد.
-خب اول این که با راه اندازی اتوماسیون مکاتبات، نامه های دستی جمع بشه و همه نامه ها و ارجاع ها و بایگانی ها کامپیوتری بشه. این جوری نیاز به یک فضای بزرگ برای بایگانی هم نیست. دوم طرح ایجاد پرتال هست که مراجعین خارج از سازمان از طریق اینترنت خدماتشون رو بگیرن و یک طرح دیگه هم هست که پیش نیاز این طرح ها هست و اون هم اصلاح شبکه داخلی این جا و بعد هم طراحی و ایجاد اتاق سرور و لوازم جانبی شه.
برقی در چشمان آقای صالحی می درخشد. می دانم هر مدیری دلش می خواهد موقع اعلام عملکرد دستش پر باشد و طرح های من هم طرح های دهان پر کنی هستند.
-خانوم مهندس همه این هایی که فرمودید خیلی خوبه. همه رو توی برنامه کاری و وظایتتون بگنجونید. پورتال چیه؟
-پورتال یک سایت بزرگ اینترنتیه که میشه خدمات رو از طریق اون ارائه داد.
ارائه توضیحات بیشتر لازم نیست. هیچ لزومی ندارد از این مرد با اصطلاحات فنی حرف بزنم. کار این مرد چیز دیگری است و اگر سر رشته ای از کامپیوتر ندارد نمی شود به او خرده گرفت.
romangram.com | @romangram_com