#طنین_پارت_133
-خانوم مهندس دلتون خوشه ها. اینترنت کجا بود؟
مگر می شود اینترنت نداشته باشند؟ این جا چقدر کار برای انجام دادن وجود دارد؟ احساس می کنم در جزیره ای گیر افتاده ام.
آقای منتظر از اتاق بیرون می رود. کمی بعد آقای محبوبی هم بیرون می رود. با بیرون رفتن آن ها انگار جو اتاق راحت تر می شود. مهندس احمدی به مهندس فخوری که ساکت نشسته بود نگاهی کرد و با پوزخند شروع کرد صحبت کردن.
-دیدی به خانوم مهندس چی میگه؟ گفت برای حکم زدن به مهندس کامپیوتر نیاز داریم.
فخور هم پوزخندی زد. به من نگاه کرد و برای اولین بار حرف زد.
-خانوم مهندس! یه توصیه بهتون می کنم. زیر حرف زور آقای منتظر نرید. اون می خواد شما تو کارگزینی کار کنید. شما نباید اجازه بدید اون براتون خط کاری تعیین کنه.
نگاهشان می کنم. هنوز نمی دانم این جا چه خبر است. آدم ها را نمی شناسم. روابط را نمی شناسم. نگاهش می کنم.
-من چه کار باید بکنم؟
مهندس احمدی بلند می شود و در باز اتاق را می بندد. شاید می خواهد مطمئن شود کسی حرف هایمان را نمی شنود.
مهندس فخوری وقتی از بستن در مطمئن می شود ادامه می دهد:
romangram.com | @romangram_com