#طنین_پارت_124


-نه، کمک نکردی.

-باشه! ببینم شام آماده شد دیگه. مگه نه؟

نوید می خواهد زرنگ بازی در بیاورد.

-آره دیگه آماده شد.

سریع دیسی برایش می آورم.

-خب بیا الویه رو بریز توش.

با تعجب نگاهم می کند. اما دیس را از دستم می گیرد و سعی می کند الویه را توی دیس بریزد و به آن فرم دهد. بابا هم می آید. وارد که می شود طبق معمول با صدای بلند به همه اهل خانه سلام می دهد. بعد صدای در اتاق شان می آید. همان طور که به بابا سلام می کنم می گویم سریع دست هایش را بشوید و برای شام بیاید. خودم هم میز را آماده می کنم. نوید دستکش را در می آورد و پارچ آب را از یخچال در می آورد و روی میز می گذارد. خودش هم می نشیند. لبخند می زنم. بقیه هم می آیند و سر میز می نشینند. مامان همین که چشمش به دیس الویه می افتد به نوید نگاه می کند.

-نوید؟ سس مایونز نریختی توی الویه؟

نوید به من نگاه می کند. شانه ای بالا می اندازم. مامان بلند می شود و ظرف سس را از یخچال بیرون می آورد. جاوید کمی الویه داخل بشقابش می ریزد و کمی را به دهان می برد.

-نوید؟ نمک فلفل نریختی؟

romangram.com | @romangram_com