#طنین_پارت_111
میز منشی ای رو به رو قرار دارد که زن جوانی با چادری که قسمت زیادی از صورتش را پوشانده پشت میز نشسته است. جدی و سرد نگاهم می کند. سلام می کنم. سر تکان می دهد. چرا این جا همه چهره ها این همه عبوس است؟ از در نگهبانی که وارد شدم تا این جا بیشتر چهره ها گرفته و اخم کرده است. می گویم در آزمون ورودی قبول شده ام و با من تماس گرفته شد تا مدارکم را بیاورم. همان طور سرد نگاهم می کند.
-مدارکتون آماده است؟
پوشه ای که مدارکم را در آن قرار داده بودم را از کیفم در آوردم و به سمت زن گرفتم.
پوشه را از دستم گرفت و نگاهی سرسری به آن انداخت و بعد بلند شد از قفسه پشت سرش یک سی دی بیرون آورد و به دستم داد.
-این رو مطالعه کن دو هفته دیگه مصاحبه داری.
مردد نگاهش می کنم. نگاه سردش اجازه حرف زدن بیشتر به من نمی دهد، ولی باید بپرسم.
-مصاحبه راجع به چی؟
عاقل اندر سفیه نگاهم کرد.
-سی دی رو ببینی متوجه میشی.
تشکر می کنم و خارج می شوم. کنجکاوم بدانم محتویات سی دی چیست.
romangram.com | @romangram_com