#تنهایی_رها_پارت_96
#پارت ۳۳
خنده ای کردم
- همین،همین باشه چشم قربان اون
گوشی رو بده به من تا جبران کنم خندیدو گوشیو از جیبش درآوردداددستم
- بفرما
شماره ی آذین رو گرفتم.
_الو بفرمایید؟
_الو سلام آذین حالت خوبه؟خ
_رها تویی سلام خوبم تو چطوری بهتر شدی؟
_بله بهترم می شم.
_چیه رها بعد این مدت اولین باره که سرحال حرف می زنی چی شده؟
بلند خندیدم ادامه دادم
_باید خوشحال باشم حسن از ازدواج با من منصرف شد.
جیغ مانند گفت
- راست میگی خوبه خوشحال شدم که تو حالت بهتر شده وحسن منصرف.. خب چ خبرا؟
-خبری نیست.راستی آذین با مادرت درمورد سعید صحبت کردی؟
romangram.com | @romangram_com