#تنهایی_رها_پارت_9

_اره خوبم بریم دیگه اگه نمی یای من میرم.

_باشه باشه بریم ببخ



شیدآقایون مزاحمتون شدیم.

از درخارج شدیم که با صدای مرد جوان ایستادیم ببخشید خانم من متخصص قلبم و توی تهران مطب دارم اگرمایل بودیدبرای معالجه به من مراجعه کنیدخوشحال میشم اینم کارتم

_آذین با عجله کارت رو گرفت و گفت: ا چه خوب شما پزشکید؟

_بله وخوشحال میشم که اگه گزرتون به تهران افتاد به مطب بیاید



مرسی ممنون خب رها جان بریم؟

جوابی ندادم به آرامی به راه افتادیم حالم خیلی بد بودوقتی رسیدیم وارد حیاط مدرسه که شدیم سرم گیج رفت و از حال رفتم وقتی چشممو باز کردم آذین منو باد می زد و مدام می گفت:

–دیدی با خودت چی کردی.

_نالان وباصدای ضعیف گفتم –خوبم ناراحت نباش

مدیر مدرسه مشغول گرفتن شماره ی منزل مابودو

–گوشی برنمی دارند ا رها جان چشماتو باز کردی حالت خوبه پدر و مادرت خونه نیستند نمیدونی کجان؟

_باصدای ضعیفی جواب دادم – خانوم خانوم خوبم اگه مامانم بفهمه شکه میشه ولش کنید.

– خب باشه می تونی بری منزل استراحت کنی حالا به سرایدار می گم که تورو به خونتون ببره.

آذین رو به مدیر کرد

romangram.com | @romangram_com