#تنهایی_رها_پارت_10


_نه خانوم اگه اجازه بدین من خودم همراهش میرم.

–خوبه اینجوری بهتره میتونی همراهش بری.

آذین از مدرسه باخونه تماس گرفت و موضوع رو با مادرش درمیان گذاشت و همراه من شد...با آژانسی که مدیر مدرسه گرفته بود تا دم در منزل رفتیم کلید رو به در انداختیم و با آذین وارد شدیم.

با ورودمان متوجه سعید شدیم.با عجله به پیشوازمان آمد

– سلام چی شده انقدر زود اومدی خونه؟سلام آذین خانم خوبید؟

آذین سرشو به زیر انداخت

– سلام ممنون خوبم

سعید نگران دستمو گرفت

– نکنه حالت بد شده؟

_نه سعید خوبم فقط کمی...

آذین حرف منو تکمیل کرد

– کمی نه خیلی حالش بد شده بودکه مدیر گفت بهتره بیاد خونه

سعید رو به من کرد

– خب حالا بیا بشین رها اگه حالت بده ببرمت دکتر

– نه داداشی خوبم به کمک سعید و آذین مانتو و مقنعه ام رو در آوردم و روی تخت دراز کشیدم سعید قرصی به من داد واز اتاق خارج شد

– صد دفعه بهت گفتیم قرصتو همراه خودت ببر کو گوش شنوا بیا اینم نتیجش.


romangram.com | @romangram_com