#تنهایی_رها_پارت_88


هر دو نفس عمیقی کشیدیم دنیا دستم را گرفت.

_وای رها دستت یخ کرده نگران نباش سعید الان می رسه

نگران گفتم:

_دنیا چکار کنم سعید نیامد اگه نیاد چی چکار کنم.؟ببین ساعت همینجوری داره میره دیگه وقتی نمونده دستامو فشورد

_آرام باش هنوز ده دقیقه مانده تا عاقد بیاد حسن تازه رفته دنبالش اگه نیم ساعت وقت تلف کنیم می رسند.

دل تودلم نبود قلبم تند تند میزد دستام یخ کرده بود ومیلرزید...دوباره صدای در بلند شد

بچه ها چکار می کنید در رو چرا قفل کردید رها دنیا زود باشید حالا عاقد میاد

_دنیا جواب داد

_چشم خاله جون الان تمام میشه تازه ...عروسه دیگه نمیشه همه چیز رو سرسری گرفت

مامان بی حوصله جواب داد.

_من چه می دونم هر کاری می کنید زودتر آبرومون رفت جلو مهمونا زود باشید

دنیا فقط منو دلداری می داد.

_آرام باش حالاهاست که برسند.دیگه بهانه نداریم موهاتم درست شد حالا چکار کنیم؟چند دقیقه بعد با صدای پدر که پشت در بودتکانی خوردیم.

_رها زود باش بیا بیرون عاقد آمد عجله داره باید بره.

_باشه حالا میایم.

_بابا جون چرا در رو قفل کردی باز کن خانوما می خوان بیان تو.


romangram.com | @romangram_com