#تنهایی_رها_پارت_64
-.عیبی نداره با حسن که حرف بزنه خجالتش کم می شه
اگه اجازه بدید ما که حرفامونو زدیم این دوتام کمی باهم حرف بزنند روشون باز بشه
تو دل خودم گفتم آخی کم روداره میخواد روشم باز بشه
ماماندر جواب گفت
- اشکالی نداره
هنوز حرف مامان تمام نشده بودکه با عصبانیت گفتم:
من حرفی ندارم نمی خوام باکسی حرفی بزنم.
مادر حسن سرخ شده بود از عصبانیت
- نه دیگه کمی باهم حرف بزنید رو به مامان کرد
- مابریم بیرون تا اینا راحت باشند
هردورفتن بیرون
سرمو بالا بردم وازته دل ناله کردم
خدایا داری بامن چکار می کنی من دارم تاوان چی رو پس می دم؟تاوان عاشق شدنم ؟تاوان دختــر بودنم ؟تاوان ضعیف بودنم؟خدایاخدایا
خدایا ی کاری بکن چرا وایسادی چرا منو نمی کشی؟چرا خلاصم نمی کنی ؟
چند دقیقه بعد حسن درنزده وارد شد واقعا که اصلا ادب نداره.
چقدر آرام و بی صدا در حال شکستن بودم مثل پاییز کسی شکستنم و نمی دید کسی پرپر شدنم را نمیدیدکسی آب شدنم وندید
romangram.com | @romangram_com